کتاب “مامان و معنی زندگی ” داستان های روان درمانی از نویسنده معروف”اروین د.یالوم” است.
در مقدمه ی این کتاب دکتر جعفر بوالهری نوشته: این روزها آموزش و درمان روانپزشکی در ایران مانند سایر رشته های پزشکی بد دورانی را می گذراند. مشتاقان روانپزشکی با رویکرد مراجع محور، انشان گرا، متعالی و در شان روانزشکان و بیماران هوشمند ایرانی دوران گذار سختی را طی می کنند.در نظام آموزشروانپزشکی امروز ایران متون آموزشی موجود، کتاب مقدس شده اند و استادان و مدرسان، خشکه مقدسان و متعهدان به آیه های “پاتوبیونوروفیزیوشیمیایی”؛ دستیاران روانپزشکی ترسایان و طلبه هایی هستند بی چون وچرا و معصوم…
هر روز داروی معجزه گر جدیدی از نوع خارجی و اصیل آن توصیه می شود آن هم نه براساس نتیجه ی پژوهش بر بیماران ایرانی، بلکه براساس توصیه ی کمپانی های قارچ گونه ی خارجی، نوشتن نسخه از روی دست استادان برجسته و تاکید داروخانه ها و در این میان سرگردانی و بیکاری بیماران در بخش ها، انتظار برای ترخیص و بازگشت نزد خانواده، عود بیماریدر خانه و برگشت به فهرست انتظار دردآور بیمارستان های روانی، خود داستان غمبار دیگری ست.
این کتاب یالوم با عنوان اصلی « Momma and the Meaning of Life: Tales of Psychotherapy » از شش داستان کوتاه تشکیل شده است. نویسنده چهار داستان نخست را بر پایهی اتفاقات واقعی به رشتهی تحریر درآورده و دو داستان پایانی حاصل تخیل و دانش او است. نام داستانها عبارتاند از:
- مامان و معنی زندگی (که نام کتاب از همین داستان گرفته شده است.)
- همنشینی با پائولا
- تسکین از نوع جنوبی
- هفت درس پیشرفته در درمان سوگ
- رویای دو جانبه
- طلسم گربهی مجار.
این داستانها روایتهایی از شرایط حساس، بغرنج و فوقالعادهای است که میان بیمار و درمانگر شکل میگیرد که هر دو طرف را به چالش میکشد. از خلال این وضعیت و فراز و فرودها، آموزههای مهمی برای روانشناسی از سوی یالوم معرفی میشود. برای نمونه داستان نخست از زندگی زنی برآمده است که با مادرش مشکل داشته و از هر فعل و رفتار مادرش با نفرت یاد میکرده است. نقش مادر و اثرگذاریاش بر شخصیت فرزند هستهی مرکزی این داستان را تشکیل میدهد. در داستانهای دیگر نیز چنین موارد را با زبان داستانی و جذاب یالوم برای خوانندگان تصویر شده است.
چرا باید کتاب مامان و معنی زندگی را خواند؟
کتابهای یالوم خواندنی هستند چراکه زبان جالب دارند و بیشترشان داستان برای خواننده میگوید در حالیکه داستانی است که به واقع آموزنده، علمی و تفکر برانگیز است. شما با خواندن این کتاب نیز، باز هم به روایت و قلم یالوم با روانشناسی و ذهن آدمی بیشتر آشنا میشوید و در میيابید که چه پیچیدگیها و شرایطی میتواند بر روانمان حکمفرمایی کند. این کتاب با پیگیری سوژههای واقعی و روایت برخورد علمی میان بیمار و درمانگر، ما را با کار روانشناسان نیز آشنا میکند. به این همین دلایل خواندن کتاب مامان و معنی زندگی، خواندن یک داستان صرف روانشناسانه نیست، بلکه ژرفا بخشیدن به دانش و آگاهیمان نیز به حساب میآید.
در بخشی از کتاب مامان و معنی زندگی میخوانیم؟
مینشستم و قبل از روشن شدن دوبارهی چراغها هم آنجا را ترک میکردم، در محلهی ما هیچ چیز مهمتر از اجتناب از بلای بزرگی نبود که به آن کتک خورده شدن میگفتند. تصور مشت خوردن سخت نیست یک ضربه به چانه و تمام اینکه هلت بدهند. پرتت کنند، لگدت بزنند، زخمیات کنند هم همین طور. ولی اینکه کتک خورده، بشوی آه خدای من دیگر تمامی نداشت چیزی ازت باقی نمیماند. لقب کتک خورده با تو میماند و برای همیشه به بازی راهت نمیدادند.
و دست تکان دادن برای مادر؟ چرا حالا که سالهای سال در خصومتی مداوم با او زندگی کردهام، باید برایش دست تکان بدهم؟ او خودبین، منعکننده، مداخلهجو، بدگمان، کینهای، به شدت یکدنده و فوقالعاده کماطلاع بود. ولی باهوش – حتى من هم میتوانستم این را بفهمم یک لحظه را هم به یاد نمیآورم که با او احساس صمیمیت کرده باشم، حتی یک بار هم نشد که به او افتخار کنم یا فکر کنم از اینکه مادرم است، خوشحالم. با زبان گزندهاش دربارهی هر کس جز پدر و خواهرم حرف بدخواهانهای در چنته داشت.
من عمه هنا را خیلی دوست داشتم، ملاحتش محبت بیپایانش هاتداگهای بریان و تارتهای میوهای بینظیرش را دوست داشتم دستور پختشان را برای همیشه از دست دادهام، چون پسرش آن را برایم نمیفرستد که این خود ماجرای دیگری دارد هنا را یکشنبهها بیشتر از همیشه دوست داشتم.
انتهای پیام