افراد به دلایل مختلف در تلاش خود برای دستیابی به اهداف پشتکار نشان نمیدهند و یا با پشتکار نشان ندادن تلاش ها و زحمات خود را بر
باد فنا میدهند در این قسمت به برخی از عوامل تضعیف کننده پشتکار می پردازیم:
لذت گرایی کوتاه مدت : شما در چنین وضعیتی به دنبال لذتها و رضایت های کوتاه مدت و گذرا هستید به گونه ای که اهداف بلند مدت شما فدا می شوند (مثلاً به جای اینکه بیشتر مطالعه کنید وقت بیشتری را به گپ زدن میگذرانید و بنابراین نتیجه لازم را برای قبولی در کنکور کارشناسی ارشد به دست نمی آورید). برای اینکه به اهداف بلندمدت خود برسید ناچارید از برخی از لذت های کوتاه مدت (البته نه همه آنها) چشم بپوشید. درایدن معتقد است : یکی از طاقت فرساترین کارها در جهت دستیابی به اهداف بلندمدت و تحمل ناراحتی های کوتاه مدت است» لذت گرایی کوتاه مدت معمولاً به معنای جلوگیری از درد و رنج، ناراحتی گرفتاری و … است، در حالی که فرد میداند چنین طرز تفکری باعث میشود به اهدافش دست نیابد ( مثلاً می دانم برای حل مشکل اعتیادم باید به مراکز ترک اعتیاد مراجعه کنم ولی کلی گرفتاری دارم). لذت گرایی کوتاه مدت اغلب از فلسفه کم طاقتی نشأت می گیرد. در چنین فلسفه ای با اینکه میدانید تغییر سازنده برای شما کلی منفعت دارد اما چنین کاری برایتان خیلی سخت جلوه میکند و از طرفی شما تحمل سختی را نیز ندارید. والن و همکارانش اشاره میکنند که کم طاقتی شاید مهمترین دلیلی باشد که باعث میشود افراد بعد از درک مشکلات هیجانی شان و چگونگی تغییر آنها، در این راه قدمی بر نمیدارند.
اگر می دانستم علت مشکلم چیست ، بقیه قضایا آب خوردن بود: اغلب افراد سر خودشان را شیره می مالند که اگر علت مشکلاتشان را میدانستند( معمولاً ریشه این مشکل را در گذشته می جویند) انگیزه پیدا میکردند تا آنها را پشت سر بگذارند و خیلی سریع بهبود یابند. گریگر و بوند (۱۹۸۰) بر این باورند که اعتقاد به اینکه راه حل مشکلات در گذشته نهفته است تا زمان حال، نوعی تله زندگی گذشته است. کاوش در گذشته زندگی تان بدون شک بینش هایی درباره چگونگی ایجاد مشکل در شما به وجود می آورد اما بعید است بتواند راه حل مؤثری برای مشکلات فعلی شما فراهم کند علت تداوم مشکلات شما در حوادث گذشته نیست بلکه در رفتارها و افکار فعلی شما است به جای اینکه به مسائل گذشته فکر کنید توجه خود را به مسائل فعلی متمرکز کنید و به راه حلهای مشکلات فعلی بیندیشید تا فردای زندگی تان بهتر از امروز و دیروز شود.
آیا یک آدم نالایق میتواند پشتکار داشته باشد؟ ممکن است بخواهید با مشکل اعتیاد خود مبارزه کنید اما فکر میکنید چون معتاد هستید پس بی ارزشید. با این خودانگاره بی ارزشی، فرض شما بر این است که در تغییر خودتان شکست خواهید خورد چون طرز فکرتان درباره خودتان این است که آدم بدی هستید و آدم بد نمی تواند پشتکار داشته باشد ما به شما فلسفه پذیرش خویشتن را یاد میدهیم (یعنی خودتان را به هیچ عنوان محور قضاوتها قرار ندهید بلکه درباره رفتارتان قضاوت کنید مثلاً کار من بد ،بود باعث آشفتگی زندگی ام شد اما حالا میخواهم یاد بگیرم که این رفتارها را تکرار نکنم و این به معنای بد بودن خودم نیست. ،بنابراین پشتکار خود را با خود تحقیری تضعیف نکنید.
من دیگر آدم قبلی نیستم: از دست دادن هویت می تواند فرآیند تغییر را با مشکل مواجه کند در عین حال که تلاش میکنید رویکرد مشکل گشایی را درونی سازی کنید و در زندگیتان به کار ببرید رها کردن افکار و رفتارهای خود آسیب رسان اما مانوس و اشنا در شما احساس، غریب و گنگی ایجاد میکند. این ناهماهنگی به خاطر جنگ یا تنش بین خویشتن جدید و قدیمی ایجاد میشود چون خویشتن جدید شما در حال تلاش برای تغییر سازنده است ولی خویشتن قدیمی تان با همان سبک و سیاق قبلی راحت تر است.
دیگران باید به من کمک کنند. تلاش شما برای تغییر بر پایه توقع کمک از دیگران بنا شده است مثلاً اگر بخواهم سیگار را ترک کنم شما هم باید سیگار را ترک کنید چون دود سیگار شما مرا وسوسه میکند. مسئولیت تغییر خود را بر دوش دیگران (همسر، والدین …) میگذارید و اگر موفق نشوید آنها را مورد عتاب قرار میدهید مثلاً من به شما گفتم اگر سیگار را ترک نکنید من هم نمیتوانم این کار را بکنم. توقع اینکه دیگران باید دستگیر شما باشند مسئولیت شخصی شما را برای تغییر کم رنگ و این فکر را در شما پایدارتر میکند که آدم آسیب پذیری هستید و به تنهایی از پس مشکلات برنمی آیید .
شخصیت من این طوری است نمیتوانم تغییر کنم. دیدگاه ناامیدانه داشتن، به دلیل سردرگمی بین زمینه ساز (گرایش) و تقدیر (حتمیت) است. به عنوان مثال افراد معتاد به مواد مخدر ممکن است ویژگیهایی داشته باشند که آنها را مستعد بروز اعتیاد کند یا به عبارت درست تر زمینه اعتیاد را در آنها فراهم نماید مثل تحمل ناپذیری هیجان های ناخوشایند و ناکامی های زندگی، هیجانی طلبی ، اجتناب سریع از خستگی، نیاز به رضایت همیشگی و الگوی غیرارادی و بدون تأمل تسلیم شدن در برابر تکانه ها و امیال فوری .
اینکه شما زمینه رفتار خاصی در وجودتان دارید نباید موجب شود تا تسلیم بدبینی شوید بلکه بایستی برای غلبه بر مشکل بیشتر تلاش کنید یا اینکه اثرات مخرب آن را به حداقل برسانید. الیس و همکارانش در این ارتباط اشاره میکنند که تمام رفتارها علل چندگانه دارند بنابراین افرادی که زمینه بیولوژیکی یک مشکل را دارند، بهتر است بیشتر کار کنند تا تأثیرگذاری عوامل روانی ـ اجتماعی را به حداکثر برسانند» چنین عوامل اجتماعی – روانی ممکن است شامل این موارد باشد؛ ارتباط با افرادی که از تلاشهای شما حمایت میکنند و اجتناب از موقعیت ها یا افرادی که باعث عود مشکل شما میشوند. هاک در این باره میگوید:کسی نمی تواند شما را از تصمیمتان منصرف کند مگر اینکه همیشه به دنبال لذت باشید و وسوسه بشوید که کارتان را رها کنید.
اگر موفق نشدم چه کار کنم؟ این نوع طرز فکر معمولا به این امر اشاره دارد که اگر به اهداف خود دست پیدا نکنید همه تلاشتان هدر رفته است. به نظر ما این نوع طرز فکر از فلسفه کم طاقتی نشأت میگیرد مثلاً نمیتوانم بلاتکلیفی را تحمل کنم. هر روز سعی میکنم این کار سخت و طاقت فرسا را انجام بدهم بعدش معلوم نیست که ترفیع سالانه بگیرم یا نه اصلاً چرا باید خودم را به دردسر بیندازم؟ تضمین می خواهید که استقامت شما به نتیجه برسد و چون میدانید چنین تضمینی وجود ندارد دلیلی پیدا میکنید تا دست از کار بکشید و زیاد به خودتان سخت نگیرید. با این حال دست روی دست گذاشتن باعث میشود شرایط همان طور که هست بماند و زندگی تان تغییر نکند میتوانید بلاتکلیفی را نوعی چالش در نظر بگیرید. هدفتان باید این باشد که با تلاش پیگیرانه آینده نامطمئن را به نتایجی امیدبخش تبدیل کنید و با پذیرش بلاتکلیفی در زندگی به عنوان یک پدیدۀ عادی بر مشکلات غلبه کنید .
پیشرفت نکردم بهتر است دست از تلاش بردارم: این طرز تفکر احتمالاً بیانگر یأس و ناامیدی شما از تغییر است چون پیشرفت فوری در کار خود ندیده اید و همین امر باعث دوسوگرایی عاطفی شما نسبت به تغییر میشود. شاید در ذهن خودتان گفته باشید که اگر تا آخر هفته تغییری رخ نداد پس بهتر است دست از کار بکشم. این طرز فکر، بلاتکلیفی شما دربارۀ تغییر را تقویت میکند شاید تحت فشار دیگران تغییر کنید. وقتی برای تغییر رفتارهای عادتی خود تلاش میکنید، ممکن است مدتی طول بکشد تا پیشرفتی حاصل شود یا اگر پیشرفتی هم به دست بیاید، تمایل پیدا کنید که آن را بی اهمیت تلقی نمایید تغییر یک مرتبه رخ نمی دهد، به تدریج اتفاق می افتد.
داشتن احساسهای متناقض دربارۀ تغییر (مثلاً می خواهم تغییر کنم اما …) نباید شما را از تلاشتان باز دارد معمولاً در بیشتر افرادی که در دوره های مهارت آموزی ما شرکت میکنند تعهد کامل و پیشرفت مداوم ایجاد نمی شود بلکه تنها عده قلیلی از آنها تصمیم قطعی میگیرند و جملات آهنگینی میگویند مثل موانع را از جلوی پایم بر میدارم. شک و بلاتکلیفی همزادان همیشگی تغییر هستند. اگر برای تغییر صبر داشته باشید و دوسوگرایی های عاطفی خود را تحمل کنید احتمال کمتری هست که تسلیم شرایط شوید .
ادامه ی این عوامل را در مقاله بعدی بخوانید…